دعای ثابت حاج آقا مجتبی در پایان جلسات

3302l

حاج آقا مجتبی تهرانی در پایان جلسات درس خود، دعای ثابتی داشت که در تمام سی و چند سال اخیر بدون تغییرات زیادی آن را قرائت می‌کرد. تنها در شبهای قدر چند سطر به آن اضافه می‌کرد و نیز دعای ایشان برای امام خمینی قبل و بعد از ارتحال ایشان، یک کلمه تغییر کرد. در زیر کاملترین متن این دعای ایشان را ملاحظه می‌کنید:

اللهم صل علی محمد و آل محمد

اللهم اجعلنا معَ محمدٍ و آلِ محمد فی الدنیا و الاخرة

و تَوَفّنا عَلی ملَِّتِهِم

وارزُقنا شَفاعَتَهُم

وَ زِد فی قُلوبِنا مَحَبَتهُم

وَ لا تُفَرِق بَینَنا و بَینَهُم

اللهم العَن اعدائَهُم

اللهم وَفِقنا لِما تُحِبُ وَ تَرضی

اللهمَّ اقضِ حوائِج المؤمنین

واشفِ مَرضَی المسلمین

وَ أَدِّ دُیُونَهُم

و سَلِّمِ المُسافِرینَ مِنهُم

واغفِر لِمَوتاهُم

اللهم انا نسئلک العافیة (در شبهای قدر)

و تمام العافیة (در شبهای قدر)

و شکر العافیة (در شبهای قدر)

عافیة الدین و الدنیا و الاخرة (در شبهای قدر)

اللهم اشغَلِ الظالمینَ بالظالمین

واجعلنا مِن بَینَهُم سالمین

واحفَظ حُماهَ الدّین

وَ اَیِّدِ المُرَوِجین

وَاجعَلنا مَعَهُم

اللهم انصر الاسلام و اهله

واخذل الکفر و اهله

اللهم انصر جیوش المسلمین

اللهم احفظ زعیم المسلمین(در زمان حیات امام)

اللهم ارحم زعیم المسلمین( پس از ارتحال امام)

اللهم احفظ و ایّد و سدّد قائد المسلمین

اللهم صل علی محمد و آل محمد

اللهم عجل لولیک الفرج و العافیة و النصر

و اجعلنا من اعوانه و انصاره و شیعته

بِمَنِّکَ و جودِکَ وَ کَرَمِک یا ارحم الراحمین

ترجمه:

خداوندا ! بر محمد و خاندانش درود فرست

خداوندا! ما را در دنیا و آخرت با محمد و خاندانش قرار ده

و ما را بر آیین آنان بمیران

و پا در میانی‌شان را روزی ما کن

و محبتشان را در دلمان بیفزا

و بین ما و آنان فاصله مینداز

خداوندا! دشمنان آنان را لعنت کن

خداوندا! ما را بر آنچه تو دوست داری و رضایت داری، توفیق بده

خداوندا! حاجتهای مؤمنان را بر آورده ساز

و بیماران مسلمان را شفا بده

و بدهکاریهاشان را ادا بفرما

و مسافرانشان را سلامت بدار

و درگذشتگانشان را بیامرز

خداوندا! از تو سلامتی و عافیت می‌خواهیم / در شبهای قدر

و سلامتی و عافیت کامل می‌خواهیم / در شبهای قدر

و سپاسگزاری بر سلامتی و عافیت را / در شبهای قدر

هم عافیت دین ، هم عافیت دنیا و هم عافیت آخرت را / در شبهای قدر

خداوندا! ستمگران را با ستمگران مشغول کن

و ما را در این میانه، سالم بدار

و پشتیبانان دین را حفظ کن

و مروجان دین را تأیید کن

و ما را از آنان قرار ده

خداوندا! اسلام و اهل اسلام را پیروز کن

و کفر و کافران را خوار کن

خداوندا! لشکریان مسلمان را پیروز کن

خداوندا! رهبر و زعیم مسلمانان را حفظ  کن / در زمان حیات امام خمینی

خداوندا! بر رهبر و زعیم مسلمانان مهربان باش / پس از وفات امام خمینی

خداوندا! رهبر مسلمانان را حفظ و تأیید کن و او را استوار بدار

خداوندا! بر محمد و خاندانش درود فرست

خداوندا! در گشایش و سلامتی و پیروزی ولی‌ات شتاب کن

و ما را از یاوران و دوستان و پیروانش قرار ده

به حق منت و جود و بزرگواری‌ات ای آنکه از همه مهربانان، مهربانتری!

 

چرا ترتیب وظایف انبیا در آیات قرآن تفاوت می‌کند؟

ما در قرآن راجع به بعثت انبیا می‌بینیم دارد که اینها سه وظیفه اصولی دارند در بعثت. این را از چهار آیه قرآن به دست می‌آوریم. اول: تلاوت آیات الهی برای بشر، دوم: تزکیه بشر، سوم: تعلیم کتاب و حکمت. شما سراسر قرآن را که ببینید راجع به انبیا و مأموریت آنها نسبت به بشر، سه جهت بیشتر ذکر نمی‌کند آن هم در چهار آیه.

در سوره جمعه آیه دوم دارد: «هو الذی بعث فی الامیین رسولاً منهم یتلوا علیهم آیاته و یزکیهم و یعلمهم الکتاب و الحکمة و ان کانوا من قبل لفی ضلال مبین». اول تلاوت آیات، دوم تزکیه آنها و سوم تعلیم کتاب و حکمت. در سوره آل عمران، آیه 162: «لقد منَّ علی المؤمنین اذ بعث فیهم رسولاً من انفسهم یتلوا علیهم آیاته و یزکیهم و یعلمهم الکتاب و الحکمه و ان کانوا من قبل لفی ضلال مبین». در سوره بقره آیه 151 دارد: « کما ارسلنا فیکم رسولاً منکم یتلوا علیکم آیاتنا و یزکیکم و یعلمکم الکتاب والحکمه و یعلمکم ما لم تکونوا تعلمون». خوب، در اینجا هم مسئله تلاوت آیات، تزکیه، تعلیم. تعلیم کتاب و حکمت چیزی را که قبلاً نمی‌دانستند، تعلیم هم همین طور. این سه آیه که اینها مشخص می‌کند . مأموریتی را که انبیای الهی داشتند سه چیز را. در سوره بقره آیه 129 در آنجا دارد: «ربنا وابعث فیهم رسولاً منهم یتلوا علیهم آیاتک و یعلمهم الکتاب و الحکمه و یزکیهم. انک انت العزیز الحکیم». از نظر مواد، همان سه ماده: تلاوت (تلاوت آیات)، مسئله تزکیه ومسئله تعلیم. فقط در این آیه 129 سوره بقره، مسئله تعلیم قبل از تزکیه ذکر شده ولی در آن سه آیه گذشته یعنی سوره جمعه، سوره آل عمران و سوره بقره آیه 151، در آنجا روال کار، اول تلاوت آیات بود، سپس مسئله تزکیه بود ومرحله سوم تعلیم کتاب و حکمت بود، ولی در این آیه 129 سوره بقره، اینجا تعلیم کتاب جلو افتاده است، نسبت به چی؟ نسبت به تزکیه. من جهتش را اشاره کنم در اینجا.

آنچه را که سنت الهی است و مأموریتی است که حق تعالی به انبیا داده است، این سه چیز است و آن هم به همان روالی است که در سه آیه گذشته بود. در اینجا یک عده‌ای مانده‌اند که چه شده که تعلیم جلو افتاده که ما نسبت به تزکیه بحث می‌کنیم که راجع به جایگاه اخلاق که جنبه این زیربنایی حتی نسبت به شناخت دارد که ما از این ترتیب استفاده خواهیم کرد، ترتیب در آیات، که تزکیه قبل از تعلیم کتاب و حکمت است. این به جهت این است که دقت نکرده‌اند در آیه 129 گفتار خدا نیست؛ خداوند از ابراهیم دارد نقل می‌کند که ابراهیم یک چنین درخواستی از من کرد. توجه  کنید. این  در رابطه با خواسته‌های ابراهیم پیغمبر است. قبلش دارد: « و اذ یرفع ابراهیم القواعد من البیت و اسماعیل، ربنا تقبل منا انک انت السمیع العلیم». وقتی که پایه‌های خانه را ابراهیم واسماعیل بالا بردند و خانه کعبه را ساختند، گفتند: پروردگارا! تو بپذیر از ما این عمل را:«ربنا! تقبل منا». باز گفتند: «ربنا! واجعلنا مسلمَینِ لک»؛ پروردگارا! ما دو را مسلمانی در رابطه با خود یعنی تسلیم خود قرار بده(اسلام واقعی  نه ظاهری، همان که علی «ع» در نهج البلاغه می‌گوید: «الاسلام هو التسلیم»)، از هر جهت تسلیم تو باشیم. «و من ذریتنا امة مسلمة لک»؛ از ذریه ما امتی باشد که اینها تسلیم تو باشند،  «و ارنا مناسکنا»؛ روش کار ما را به ما بنمایان، « و تُب علینا»؛ از ما درگذر اگر خطایی سر زد، « انک انت التواب الرحیم». بعد چه می‌گوید؟ « ربنا! وابعث فیهم رسولاً منهم»؛ پروردگارا! برانگیزان در اینها یک رسولی از خود آنها، «یتلوا علیهم آیاتک» ( اینها حرفهای ابراهیم است)؛ که تلاوت کند بر اینها آیات تو را، « و یعلمهم الکتاب و الحکمة»؛ تعلیم کند آنها را کتاب و حکمت، «و یزکیهم»؛ آنها را تزکیه کند، «انک انت العزیز الحکیم». خوب، پس این حرف، حرف کیست؟ حرف ابراهیم است که از خدا خواسته است. ترتیب هم از کیست؟ از ابراهیم. خدا هم پس و پیش نکرده حرفهای ابراهیم را. توجه کردید؟ بعد برای اینکه به ابراهیم بفهماند که تو در ترتیب اشتباه کردی (اشتباه به این معنا که ترتیب غیر از این است)، در همین سوره بقره آیه 151 آنجا دعایش را مستجاب کرده آنوقت بهش می‌گوید چه کار کردم. می‌گوید: « کما ارسلنا فیکم رسولاً»؛ همچنانکه ما فرستادیم در بین شما رسولی را از خود شما (همانی که ابراهیم گفت)؛ گفت رسولاً از خود اینها. چون این دعایش این بود از خود اینها باشد، پیغمبر از جای دیگر برایشان نیاوری‌ها! «ربنا وابعث فیهم رسولاً منهم» ابراهیم گفت، می‌گوید: « کما ارسلنا فیکم رسولاً منکم»؛ همان طور که ما فرستادیم در بین شما رسولی از خود شما. (لذا در یک روایتی دارد پیغمبر اکرم فرمود: « انا دعوة ابراهیم» یا « انا دعاء ابراهیم»؛ من همان دعای ابراهیم هستم). ابراهیم چه خواست از خدا؟ گفت یک رسولی در بین اینها از خود اینها باشد، من هم رسولی هستم در بین اینها از خود اینها. آنوقت خدا حالا ترتیب را عوض می‌کند: « کما ارسلنا فیکم رسولاً منکم یتلوا علیکم آیاتنا و یزکیکم و یعلمکم الکتاب و الحکمة». یعنی ترتیب این است، ترتیب عبارت از این است. این را دقت کنید آقایان اشتباه نشود. چهار آیه هست در قرآن که مشخص می‌کند مأموریت انبیا را که سه چیز است: تلاوت آیات، تزکیه نفوس، سپس مسئله تعلیم کتاب و حکمت وترتیب هم اینچنین است. در آیه‌ای که این عوض شده، در رابطه با گفتار الهی به معنای اینکه ما چنین کردیم نیست، بلکه در آنجایی که مسئله بعثت انبیا را به نحو کلی طرح می‌کند در سوره آل عمران می‌گوید: تلاوت آیات، تزکیه، سپس تعلیم. در سوره جمعه همچنین. لذا در آخر آن دو آیه چون طرح کلی را دارد مطرح می‌کند نسبت به مأموریت انبیا ، می‌گوید: «و ان کانوا من قبل لفی ضلال مبین». در آن دو آیه، در ذیلش دارد، اما در این دو آیه‌ای که در سوره بقره هست یک همچنین مطلبی را مطرح نکرده است. اینکه در آن دو آیه دارد می‌گوید: « و ان کانوا من قبل لفی ضلال مبین»، بحث هدایتی است آن هم هدایتی که از طریق مبدأ به وسیلۀ انبیا انجام می‌شود و روالش هم این‌گونه است که عرض کردم. بنابر این، این آیات در رابطه با مسئله ابراهیم است و آن هم تقدیم و تأخیر در ربط با اوست.

 نخستین جلسه رسمی درس اخلاق اسلامی حاج آقا مجتبی تهرانی پس از انقلاب در 23 تیرماه 1359 خورشیدی مطابق با  اول رمضان المبارک سال 1400

می‌خواستند اخلاق را به حاشیه ببرند

خود مسئله اخلاق که این چه جایگاهی دارد در مکتب اسلام، این خودش بحثی است. معمولاً ما می‌بینیم افرادی که می‌خواهند جایگاه  مباحث اخلاقی را مشخص کنند، اینها به دو دسته هستند. یک گروه هستند اینها کل مباحث یک مکتب را به نام اخلاق می‌گویند. حتی اصول اعتقادی یک مکتب را، مجموعه مسائل یک مکتب را به عنوان مسائل اخلاقی اینها ذکر می‌کنند. البته نه برای اینکه بخواهند مسائل اخلاقی را جایگاهش را بلند و رفیع کنند، نه! (این را دقت کنید). بلکه نظر اینها این است سطح مسائل مربوط به مکتبی را که مکتب الهی است پایین بکشند. لذا تمام مباحثی را که مربوط به کل یک مکتبی بود، ما در گذشته می‌دیدیم به عنوان مسائل اخلاقی این را طرح می‌کردند و لذا مکتب را و مسائل مکتبی را از مباحث اجتماعی، سیاسی و امثال اینها جدا می‌کردند و عده‌ای هم که ناوارد بودند می‌پذیرفتند. جهتش چیست؟ جهتش نظریه دوم است که نظریه دوم در بین افراد جامعه‌ای که آنها گرایش به مکتب الهی دارند، این نظریه به نحوی گسترده در اذهان عموم منعکس است و حال اینکه این دوم هم غلط است. نظریه دوم این بود. می‌آمدند مباحث یک مکتب را رده‌بندی می‌کردند. می‌گفتند یک مباحثی راجع به اصول یک مکتبی داریم که تعبیر می‌کنیم به اصول اعتقادی ( این در یک جایگاه رفیعی قرار می‌گرفت). بعد می‌آمدند و فروع را پیش می‌کشیدند. می‌گفتند اصول دین، بعد می‌گفتند فروع دین. خوب، این مسائلی که مربوط به فروع دین بود این در آن جایگاه رفیع نبود ولی باز جنبه حاشیه‌ای و فرعی هم به آن معنا نداشت؛ تا حدودی متنی بود اما نام فرع را رویش می‌گذاشتند، که ما هم می‌گوییم فروع دین. بعد می‌رسیدند به مسائل اخلاقی. مسائل اخلاقی را این طور عنوان می‌کردند؛ می‌گفتند. مسائل اخلاقی جنبه حاشیه‌ای دارد نسبت به مسائل مکتبی.  چه بسا می‌خواستند گروهی مسائل اخلاقی را از متن مکتب خارج کنند.

از مسئله گفتن عار ندارم

دوستانی که به روش و رویه من در بحثهای من آشنایی دارند، می‌دانند من هیچ گاه نمی‌خواهم که تحت تأثیر یک سنخ گفتارهای نپختۀ خامی که ناشی است از درک نکردن گرایش به مکتب، تحت تأثیر این گفتارها قرار بگیرم و روش و رویه خودم را بر طبق دیدهای نپخته افراد تنظیم کنم. نخیر. بلکه از خدا همیشه خواسته‌ام شخصی هدفی باشم در زندگی‌ام و هدف هم آنچه را باشد که در مکتب من برای من مشخص شده است. لذا از مسئله گفتن نعوذ بالله نه اینکه هیچ ننگ و عاری ندارم، بلکه افتخار دارم که احکام و قوانین الهی را بگویم چون من هدفی هستم، چون من مکتبی هستم(یعنی می‌خواهم بگویم من هدفدارم در زندگی). تا به حال ما را خیلی   تحقیر کرده بودند، ما را سرزنش کرده بودند نسبت به اینکه مکتبی هستیم. ولی ما می‌خواهیم بگوییم افتخار ما این است که ما مکتبی هستیم و هدفداریم ویکی از نشانه‌های اینکه ما مکتبی هستیم و هدفداریم همین است.

صدر اسلام بلندگو نبود!

حالا من یک مقداری بلندتر صحبت می‌کنم، دوستان هم بهتر گوش کنند. ظاهراً در صدر اسلام بلندگویی وجود نداشت، جمعیت مسلمین هم در صدر اسلام کمتر از آقایان نبودند که در این مجلس هستند؛ بلکه بیش از اینها بودند. چون در مسئله غدیر دارد که جمعیت حدود صد هزار نفر بودند و پیغمبر اکرم هم برای آن جمعیت، صحبت می‌کردند و مجالسی را هم که داشتند جمعیت کثیری بود. بنابر این، یک مقداری من بلندتر صحبت می‌کنم، دوستان هم یک مقداری دل بیشتر بدهند به صحبت، مسئله حل است.

دعای قنوت و سجده آخر حاج آقا مجتبی

حاج آقا مجتبی تهرانی در قنوتهای نمازهایش سه دعا را به شرح زیر می‌خواند:
در قنوت نمازهای اول (ظهر و مغرب):
ربّ اغفر و ارحم و تجاوَز عمّا تعلم.
(خدایا! ببخش و رحم کن و از آنچه می‌دانی بگذر).
رب زدنی علماً و عملاً و الحقنی بالصالحین.
(پروردگارا! علم و عملم را زیاد کن و مرا با صالحان پیوند بزن).
ربنا آتنا فی الدنیا حسنة و فی الاخرة حسنة و قنا عذاب النار.
(پروردگار ما ! در دنیا به ما حسنه و در آخرت هم حسنه عطا کن و ما را از عذاب آتش حفظ کن).

و در قنوت نمازهای دوم (عصر و عشا) چنین می‌خواندند:
ربّنا لا تُزغ قلوبنا بعد اذ هدیتنا و هب لنا من لدنک رحمة انک انت الوهاب.
(پروردگار ما!  پس از آنکه هدایتمان کردی، دلهای ما را نلغزان و از مهربانی و رحمت خودت به ما ببخش که تویی که بسیار می‌بخشی).
اللهم اغننی بحلالک عن حرامک و بفضلک عمّن سواک.
(خدایا! ما را با حلال خودت غنی کن تا به حرام نیفتیم و با فضلت تا به غیر تو رو نیاوریم).
اللهم اغفر للمؤمنین و المؤمنات و المسلمین و المسلمات
(خدایا! مردان و زنان مؤمن و زنان و مردان مسلمان را ببخش).

در سجده آخر نمازها هم چنین عرض می‌کرد:
اللهم انّی اسئلک العافیة، و شکر العافیة، و تمام العافیة، عافیة الدین و الدنیا و الاخرة
(خداوندا! از تو سلامتی و عافیت تقاضا می‌کنم؛ و سپاسگزاری سلامتی را، و عافیت و سلامتی کامل را، هم سلامتی دین و هم سلامتی دنیا و هم سلامتی آخرت را.)

نوحه خوانی حاج آقا مجتبی برای فاطمه زهرا «س»

چهل سال پیش، اولین فاطمیه یادمه من؛ شب‌ها جلسه گذاشته بودم. این مداح‌ها میومدند، نوحه خوان‌ها میومدند، نوحه می‌خوندند. چندتا جمله از اون موقع یادمه که اینها خوندند . در جگر من اثر کرد، خوب یادمه

من نوحه خونی بلد نیستم،  ولی امشب مرجعیت به کنار، اجتهاد به کنار، فقاهت به کنار، عرفان به کنار، اخلاق به کنار.
می‌خوام امشب نوحه بخونم…

دوتا جمله می‌ خونم. زبان حال علی علیه‌السلام هست
 خواننده علی  خواننده پدر   برای کی؟
برایِ همسرش که مادر است
 این پدر روضه بخواند برای پسر، یعنی امام زمان صلوات‌الله علیه!
 آقا تشریف بیاورید. آقا تشریف بیاورید در آستانه مجلس ما
 می‌خواهم برایت روضه بخوانم 

این زبان حال علی علیه‌السلام است

 رو می کند به زهرا. یا زهرا!

در وسط کوچه تو را می‌زدند
کاش به جای تو مرا می‌زدند
یا زهرا…
چرا شده گوشه چشمت کبود
فاطمه جان مگر علی مرده بود
یا زهرا…
وای من و وای من و وای من
میخ در و سینه زهرای من …

 

ما انسانهای فراموشکاری هستیم…

ما انسانهای فراموشکاری هستیم. ما شاید طلبهایمان را از اشخاص و بدهکارانمان را فراموش نکنیم، اما خوبانمان را زود از یاد می‌بریم. ما انسانهای فراموشکاری هستیم. ما همه رفتگان را از یاد می‌بریم. البته ممکن است خوبان را کمی دیرتر، اما آنها را هم فراموش می‌کنیم.

خیلی‌ها می‌گویند «انسان» از ماده «اُنس» است، اما بسیاری معتقدند «انسان» از ماده «نسیان» است که همه چیز را زود فراموش می‌کند. شاید به همین دلیل باشد که خداوند متعال در قرآن، این همه بر «تذکر دادن» و «یادآوری کردن» تأکید کرده است: فذکّر! انّ الذّکری تنفع المؤمنین.

در سیزدهم دی ماه سال گذشته و در آستانه اربعین حسینی، مرد سترگی را از دست دادیم که حقی بزرگ بر گردن فرهنگ و معارف اسلامی بخصوص در تدوین و عرضه دقیق مباحث اخلاقی اسلام دارد. آیت الله حاج آقا مجتبی تهرانی که بخش اعظم  زیست 75 ساله خود را به بازیابی و بازخوانی مباحث اخلاقی وفقهی و تربیتی اسلام اختصاص داد، به دور از حاشیه‌های آزاردهنده دنیای سیاست و سیاستمداران، به پرورش شاگردان فراوانی بخصوص از میان نسل جوان و نوجوان کشورمان پرداخت که ثمره‌های مبارک آن در آینده بیشتر معلوم خواهد شد. اما…

اما، ما انسانهای فراموشکاری هستیم. هر چه از زمان کوچ آن عالم ربانی می‌گذریم، کمتر از او یاد می‌کنیم و نامش را می‌بریم؛ درست همان کاری که با بقیه بزرگانمان می‌کنیم. اما هنوز آموزه‌های بلندی که بر زبان و قلم حاج آقا مجتبی تهرانی رفته است، آنقدر تأثیرگذار و سازنده و تحول آفرین است که فراموش کردن آنها صدمه بزرگتری نسبت به از دست دادن وجود شریف آن مرد بزرگ است و این باید ما را بشدت نگران کند.

بیش از سه دهه، زانو زدن در محضر این عالم ربانی و معلم بزرگ اخلاق، حقی عظیم بر گردن ما گذاشته است تا در حد توانمان بکوشیم یاد و نام و بخصوص راه او را زنده نگه داریم. در این جهت، به ذهنمان رسید تعالیم و درسها و آموزه‌های بلند اخلاقی، تربیتی، فرهنگی و اجتماعی او را که مستقیماً برگرفته از کتاب خدا و احادیث اهل بیت«علیهم السلام» است را انتخاب و به مرور در اختیار علاقه‌مندان بویژه در فضای مجازی قرار دهیم. البته در حال حاضر، هم پایگاه اطلاع رسانی آن فقیه فقید در این مهم فعال است و هم دوستداران و علاقه‌مندان حاج آقا مجتبی تهرانی صفحه‌های فراوانی را در شبکه‌های اجتماعی فیس بوک و گوگل پلاس و در وبلاگها و سایتهای خودشان راه اندازی کرده‌اند و با عشق زاید الوصفی به انتشار مطالب ایشان می‌پردازند. ما هم به سهم خودمان تصمیم گرفته‌ایم ضمن بهره گرفتن از مطالب منتشره دوستان، با جست و جو و غور در آثار ایشان، به انتشار نکته‌های نغز اخلاقی و تذکرات تربیتی آن عالم وارسته اقدام کنیم و به همین دلیل، وبلاگ «مدرسه نور» و همزمان صفحه «مدرسه نور» را در گوگل پلاس راه اندازی کردیم تا هم یادی باشد از «دبیرستان نور» ی که خود ایشان آن را در خیابان ایران پایه‌گذاری کردند و هم عبارتی نمادین از نورافشانیهای آن استاد کم نظیر معاصر. برای این کار، مناسبت شهادت حضرت زهرای مرضیه «سلام الله علیها» را انتخاب کردیم که آن عارف عامل بشدت به آن حضرت ارادت داشت و مناسبتهای مهم و موقعیتهای حیاتی را مثل شب بیست و سوم ماه مبارک و آغاز و پایان دهه‌های محرم و صفر را بدون ذکر مصیبتهای آن بانوی بزرگ اسلام رها نمی‌کرد.

در راهی که پیش گرفته‌ایم پس از لطف خداوند متعال و استمداد از اهل بیت «ع» و نیز روح مطهر خود آن بزرگوار، چشم به پیشنهادها و توصیه‌های دوستان بخصوص کسانی داریم که سالها در محضر آن مرد بزرگ زانوی تلمذ به زمین زده‌اند و امید داریم که با مطالب و خاطرات ناگفته و ناشنیده از ایشان به پربارتر شدن این وبلاگ کمک کنند. پس دستمان را بگیرید و دعایمان کنید تا یادآور خوبی برای حاج آقا مجتبی و مباحثش باشیم. می‌دانید که ، ما انسانهای فراموشکاری هستیم…